حدود دوسالي هست كه ازدواج كرده و

سه شنبه 30 مردادماه 1397

اول صبح كه وارد شركت شدم دوستم محمد رو ديدم قرار بود با خانومش مشورت كنه كه با هم بريم يه سفر آخر هفته ... گفت بيا در موردش صحبت كنيم و بعد از ناهار رفتم و قرار اين شد كه من صبح برم اهواز و از اونجا بهشون اطلاع بدم و به اتفاق حركت كنيم ...

دوستم مصطفي شهردار صنعتي گفته بود بيا راجع به كتاب حرف بزنيم  رفتم ولي پيداش نكردم ... گفتند رفته مرخصي

امروز تموم هفته آينده رو مرخصي گرفتم كه انشاله بعد از ازنا و ديدن آبشار سفيد  بزنم برم تهران و حتما هم  سري به شاهرود  بزنم ...

.... موقع ناهار دوستم فريد رو ديدم كه حدود دوسالي هست كه ازدواج كرده و يه پسر 10 ماهه هم داره ... من هميشه از اين دوستام كه ازدواج مي كنن مي پرسم كه نظرشون راجع به زندگي متاهلي چيه

فريد خيلي راضي نبود يه جورايي هم شاكي بود مي گفت اصلا اون انتظاري كه داشتم برآورده نشده ... خانوم اهل مطالعه نيست تا ظهر مي خوابه و خيلي از كارهاي خونه رو به گردن من ميندازه ... و مي گفت قبل از ازدواج راجع به اين مسائل ازش پرسيدم ولي جوابهايي كه اون موقع داد با رفتار الانش فرق داره ... بعضي جاها هم اصلا سكوت مي كرد و جوابي نمي داد واين سكوت كردن زنها خيلي بده ... حتما بايد نظرشون رو در مورد مطالب مختلف پرسيد

در تائيد حرفش گفتم كه من مطلبي را با عنوان 160 پرسشي كه بايد در اولين ديدار پرسيده شود رو بتازگي ترجمه كردم كه واقعا بايد اين پرسش ها رو مطرح كرد و دقيق جواب كرد چه از جانب مرد و چه از جانب زن ... فرقي نمي كنه ...تو اون مطلب هم تمايزي بين زن و مرد قائل نشده